نه تنهامن که عاشق کردهای گلهای گلدان رانثار تشنگیهای دلم کن، عطرِباران را !توخورشیدی! توبارانی! توابری یاکه مهتابی؟که عاشق کردهای گلپونههای باغِریحان راحواست نیست بااحساس من بیوقفه در جنگیپلنگ چشمهایت کشته آهوی خراسان راچنان غرق نگاه عاشقت هستم، نفهمیدم،چگونه چیدهای از گونه هایم سیب لبنان را ؟!همان روزی که چشمانت مرا راهی دریا کرد،سوار موج خوشبختی ،گرفتم طبع مرجان رازمین جای قشنگی میشود وقتی تورا دارمنه تنها عاشقت هستم که بخشیدم به تو جان را#زهراضیایی + نوشته شده در دوشنبه سیزدهم شهریور ۱۴۰۲ ساعت 21:35 توسط زهرا ضیایی بروجنی | بخوانید, ...ادامه مطلب
آنکه بخشید به من این همه زیبایی راپس چرا داد به من آفت تنهایی را ؟روز در آینه خورشیدم و شب مهتابمنکند درک کسی این همه دارایی رابعد با یک دل پر درد مرا شاعر کردتا فراموش کنم حسرت دنیایی رااوکه هرشب به تماشای دلم می آیدخود محک میزند این صبر وشکیبایی رامثل سیمرغ نشستم به نوک قلهی قافچون کبوتر نکشم منت هر جایی راکاش ای کاش که بی واسطه می فهمیدمراز این خلقت و این وسعت شیدایی را***حرمت عشق نگه داشتهام در همه عمربا دل انجام دهم ، آنچه بفرمایی را#زهراضیایی + نوشته شده در یکشنبه یکم مرداد ۱۴۰۲ ساعت 13:31 توسط زهرا ضیایی بروجنی | بخوانید, ...ادامه مطلب
تاری از موی تو شد همدم تنهایی منوای از آن حال عجیبِ شب رویایی منروی بالشت تو جا مانده هوای نفست تپش قلب تو شد نغمه ی لالایی منشوق رگهای من از عشق تو جاری شد و رفت تا سرازیر شود بر دل دریایی منعاشقی جرم قشنگیست ولی حیرانمکه کمر بسته به مرگ من و رسوایی مناین صدای تپش زخم غزلهای من استگوش کن ! نغمه ی شور و غم شیدایی من پشت این آینه کور ، از این میترسم: دق کند ماه ، شبی از غم زیبایی منباز شاعر نفسی می کشد از شادی عشقگرچه فرقی نکند ذوق و شکیبایی من#زهراضیایی#بروجنی + نوشته شده در چهارشنبه چهاردهم اردیبهشت ۱۴۰۱ ساعت 16:31 توسط زهرا ضیایی | بخوانید, ...ادامه مطلب
گفته بودم که کنارِ همه تنها هستمآمدی ، ماندی و گفتی که من اما هستمروز اول به تو آئینِ دلم را گفتمکه اگر باشی من تا ته دنیا هستمنرم گفتی: نروم ، تازه تو را یافته امباغ زیبای ترا اهل تماشا هستممرده بو, ...ادامه مطلب
دیر گاهی است در این شهر مرا همدم نیستاین که تنهایی خود را بنویسی، کم نیست جز گل اشک کسی روی لبم بوسه نکاشت!حرمت اشک به اندازه ی یک شبنم نیستشاید امید به وصل تو نباشد امااین که یک لحظه تراخواب نبینم ، غم نیست؟! پشت هر آینه رفتم به تماشای خودمشاعر چشم تو دیگر به خدا آدم نیست دل من مال توتنهاست خیالت راحتغیرتو هیچ کسی بادل من محرم نیست زندگی سوختن و ساختنی یک طرفه استحرف عشقی است که شاید گره اش محکم نیست "بارها گفته ام وبار دگر می گویم "دم از آیینه زدن لایق نامحرم نیست #زهراضیایی + نوشته شده توسط زهرا ضیایی در چهارشنبه بیست و نهم آذر ۱۳۹۶ و ساعت 9:33 | , ...ادامه مطلب