دیر گاهی است در این شهر مرا همدم
نیستاین که
تنهایی خود را
بنویسی، کم نیست
جز گل اشک کسی روی لبم بوسه نکاشت!
حرمت اشک به اندازه ی یک شبنم نیست
شاید امید به وصل تو نباشد اما
این که یک لحظه تراخواب نبینم ، غم نیست؟!
پشت هر آینه رفتم به تماشای خودم
شاعر چشم تو دیگر به خدا آدم نیست
دل من مال توتنهاست خیالت راحت
غیرتو هیچ کسی بادل من محرم نیست
زندگی سوختن و ساختنی یک طرفه است
حرف عشقی است که شاید گره اش محکم نیست
"بارها گفته ام وبار دگر می گویم "
دم از آیینه زدن لایق نامحرم نیست
#زهراضیایی
+ نوشته شده توسط زهرا ضیایی در چهارشنبه بیست و نهم آذر ۱۳۹۶ و ساعت 9:33 |
خدا کند که تو هرگز شبیه مانشوی * زهراضیایی*...
ما را در سایت خدا کند که تو هرگز شبیه مانشوی * زهراضیایی* دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : ziaei1356 بازدید : 114 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 4:57