اسیرم کرد آخر چشمهای مثل جادویت

ساخت وبلاگ
اسیرم, کرد آخر چشم های مثل جادویت,
پلنگ پرغرورم را به خاک افکند آهویت

دلم می خواست می بردی مرا تا قلعه بختت
برای دیدن اوج شکوه و برج و بارویت

به رویم بسته ای آغوش خود را باز کن شاید
نفس هایم بگیرد عطر احساسات ِ شب بویت

حضورت دردلم روشن تر ازمهر است تا هستم
تو فانوس منی ای چشم هایم محو سوسویت

گل سرخ آمد و پرپر شد و پاییز حتی رفت
ولی هرگز نیامد نوبهار من پرستویت

چه سهمی بردم از عشق تو ای دریای شورانگیز
به غیر از ساحل تنهایی و موج هیاهویت

زهراضیایی بروجنی

خدا کند که تو هرگز شبیه مانشوی * زهراضیایی*...
ما را در سایت خدا کند که تو هرگز شبیه مانشوی * زهراضیایی* دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ziaei1356 بازدید : 108 تاريخ : يکشنبه 11 آذر 1397 ساعت: 4:18