در عاشقی, به اوج زلالی, رسیده, ام
بی بال وپر به مرز رهایی پریده ام
وقت سحر به تابش یک وحی ناگهان
با آخرین نفس ، قفسم را دریده ام
حالا در آستانه ی یک فصل برترم
چون فصل پنجمی که به دنیا ندیده ام
در نقطه ی تلاقی دریا و آسمان
طعم زلال زنده شدن را چشیده ام
حالا که چشمه نوش بهارم به " سرّ عشق"
درمرغزار ِ عشق و صفا آرمیده ام
آسان وسخت هرچه که بوده تمام شد
دیگر من از تمام جهان دل بریده ام
#زهراضیایی
#بروجنی
خدا کند که تو هرگز شبیه مانشوی * زهراضیایی*...
ما را در سایت خدا کند که تو هرگز شبیه مانشوی * زهراضیایی* دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : ziaei1356 بازدید : 103 تاريخ : يکشنبه 11 آذر 1397 ساعت: 4:18