جرات سفر

ساخت وبلاگ
تو مثل رود به من جرأت سفر دادی
به سنگ ِ خسته ی افسرده بال و پر دادی

هزار چشمه ی روشن به من عطا کردی
شب سیاه مرا مژده ی سحر دادی

همین که صبح دمید از کرانه های دلم
چه شد که از شب ِ این عاشقی خبر دادی

تو در هوای زمستان چقدر گل کردی
وَ روح تازه به این باغ بی ثمر دادی

سوال می کنم اکنون ، من ازتو ای خورشید
چه کرده ام که مرا اینهمه هنر دادی!

قسم به حضرت چشمت که باتو خوشبختم
مرا چه ساده از آن بی کسی گذر دادی

خلاصه اینکه نمک گیر چشمهای توام
به هر نگاه مرا شور تازه تر دادی

***

چقدر با کلمات ِ همیشه زیبایت
به گوش خسته ی جانم ترانه سر دادی


#زهراضیایی بروجنی

خدا کند که تو هرگز شبیه مانشوی * زهراضیایی*...
ما را در سایت خدا کند که تو هرگز شبیه مانشوی * زهراضیایی* دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ziaei1356 بازدید : 90 تاريخ : شنبه 17 آذر 1397 ساعت: 3:11