غزلی بر وزن مفاعلاتن مفاعلاتن مفاعلاتن مفاعلاتن

ساخت وبلاگ

خمیده ام زیربارعشقی که ازدل من خبر ندارد
به خاک مرگم نشانده اما در او نگاهم اثرندارد

خبر ندارد که شاعری از دیار زاینده رود  هردم
دلش پر ازشعر عاشقانه ولی سرش شور وشرندارد

نه آب می خواهم ونه دانه،درآرزوی فقط نگاهش
 نشسته ام تا مگر بیاید ولی به اینجا گذر ندارد

دلم گرفته چه جای صحبت ، به او بگویید  بی توهیچم
بیاکه دیگرجهان برایم ، به جزسیاهی هنر ندارد

چه کرده ای با بهار جانم ،که شبنمی بردلم ندارم
گلی نرویدبه باغ زردم ، زمین خشکم ثمر ندارد

به عمق چشمان من چه دیدی که از نگاهم چنین بریدی
بدان که دریای بیکران از خروش  غمها حذر ندارد

بگو بخندد بگو برقصد بگو به دستش  حنا ببندد
به آرزویش رسیده دیگر دلم امیدی دگر  ندارد

#زهراضیایی
بروجنی

خدا کند که تو هرگز شبیه مانشوی * زهراضیایی*...
ما را در سایت خدا کند که تو هرگز شبیه مانشوی * زهراضیایی* دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ziaei1356 بازدید : 110 تاريخ : شنبه 10 اسفند 1398 ساعت: 14:56