عمرمان رفت و پرستوی بهاری نشدیم

ساخت وبلاگ

عمرمان رفت و پرستوی بهاری نشدیم
راز سرمستی ِ چشمان خماری نشدیم

هر که آمد دل ما را  به هوس صید کند
غافل از آنکه عقابیم و شکاری نشدیم

این چه رازی ست که دلها همه در بند همند
 ما ولی شیفته یار و دیاری نشدیم

عشق ، نقاش شگفتی ست ولی ما با او
 آفریننده ی خوش نقش و نگاری نشدیم

ما در این باغ که انگار بهشت ِ همه است ،
گُل نکردیم و به چشمان تو خاری نشدیم

 همه رفتند ولی ریگ بیابان ماییم ِ 
گردباد آمد و ما نیز غباری نشدیم

#زهراضیایی

#بروجنی

+ نوشته شده در پنجشنبه ششم شهریور ۱۳۹۹ ساعت 21:36 توسط زهرا ضیایی  | 
خدا کند که تو هرگز شبیه مانشوی * زهراضیایی*...
ما را در سایت خدا کند که تو هرگز شبیه مانشوی * زهراضیایی* دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ziaei1356 بازدید : 92 تاريخ : شنبه 20 دی 1399 ساعت: 16:41