بهترین لذت من دیدن چشمان تو بود

ساخت وبلاگ

گرچه رفتی و غمت عمر مرا داد به باد
در شگفتم که مرا باز نبردی از یاد

شده از شدت حسرت ،نفست تنگ شود
کس نفهمد که چه در سینه ی تنگت رخ داد؟!

مرگ سختی که دلم تجربه اش کرد چنین
قسمتِ دشمن بد طینت من نیز مباد

دلِ کم حوصله ام شکرگزار  کرمی ست
که به محدوده ی تنهاییِ من وسعت داد

هرچه درد از تو کشیدم ، همه را بخشیدم
محض آن لحظه که چشمم به نگاهت افتاد

 بهترین لذت من، دیدن چشمان تو بود
که کسی پنجره ای این همه زیبا نگشاد

دیگر اصرار به ماندن نکنم آزادی
دیگر این خانه ی ویرانه نگردد آباد

برو آنجا که دلت خواست خیالت راحت
من همانم که تو رفتی و  نکردم  فریاد

#زهراضیایی

+ نوشته شده در جمعه نهم خرداد ۱۳۹۹ ساعت 21:12 توسط زهرا ضیایی  | 
خدا کند که تو هرگز شبیه مانشوی * زهراضیایی*...
ما را در سایت خدا کند که تو هرگز شبیه مانشوی * زهراضیایی* دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ziaei1356 بازدید : 106 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 14:17